دنیا نیامده زِ غمت خونجگر شدم وصف تو را شنیدم و از خود به در شدم تا دل تهی نمودم از هر چه غیر توست بر کسوت غلامیِ تو مفتخر شدم عمر و جوانی و همهی زندگیم را صرف تو کردم و به تو وابستهتر شدم قسمت شد آمدم به کنار ضریح تو پروانهی تو بودم و پروانهتر شدم بیاعتبار بودم و از لطف مادرت سنگ تو را به سینه زدم معتبر شدم ممنون از اینکه دست مرا هم گرفتهای مجنون صفت زِ عشق تو پا تا به سر شدم تا مادرم به کام من از تربت تو ریخت دیوانهی تو بودم و دیوانهتر شدم