دنیا نیامده زِ غمت خون‌جگر شدم

دنیا نیامده زِ غمت خون‌جگر شدم

[ سعید خرازی ]
دنیا نیامده زِ غمت خون‌جگر شدم
وصف تو را شنیدم و از خود به در شدم
 
تا دل تهی نمودم از هر چه غیر توست 
بر کسوت غلامیِ تو مفتخر شدم 

عمر و جوانی و همه‌ی زندگیم را 
صرف تو کردم و به تو وابسته‌تر شدم 

قسمت شد آمدم به کنار ضریح تو 
پروانه‌ی تو بودم و پروانه‌تر شدم 
 
بی‌‌اعتبار بودم و از لطف مادرت 
سنگ تو را به سینه زدم معتبر شدم

ممنون از این‌که دست مرا هم گرفته‌ای 
مجنون صفت زِ عشق تو پا تا به سر شدم
 
تا مادرم به کام من از تربت تو ریخت 
دیوانه‌ی تو بودم و دیوانه‌تر شدم

نظرات