
دلی كه بی قراره تو آسمون كربلا پر در میاره گاهی می ره تو میدون، می بینه یه بابایی پریشون كنار گل پرپرش، اكبرش، زمین گیره داره از غصه می میره دیگه از زندگی سیره صدا می زنه جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید خدا داند كه من طاقت ندارم علی را بر در خیمه رسانم رو تل زینبیه، حال یه خواهر چه زاره دلی كه بی قراره لابلای تیر و نیزه بال و پرش خونی می شه پیش نگاه مضطرش جلو چشای مادرش یكی داره قربونی می شه این كشته ی فتاده به هامون حسین توست این صید دست و پا زده در خون حسین توست