
رسیده دیگه وقت جهاد اکبر برو میدون ای آیینهی پیغمبر (خواهرها دور تو میگیرن میگن به غربت ما رحم کن)2 میگن بابا رو تنها نگذار به بابا رحم کن تو اولین دلیل لبخندامی فرمانده سپاه فرزندامی خدا به همرات با ناامیدی به تو چشم میدوزم تو داری دور میشی و من میسوزم خدا به همرات (علی علی علی علی اکبر)عزیز بابا (میدونم جنگیدن خیلی بی آب سخته)2 با این جوشن تو گرمای آفتاب سخته اما آبی نمونده دیگه حتی یه قطره واسه اصغر برو میدون که سیراب میشی از حوض کوثر یه عده گفتن اومده پیغمبر دلهره ای افتاد میون لشکر فدات شه بابا اما همین که اسمت و فهمیدن برای کشتن تو نقشه چیدن چه بغضی دارن (اگه زخمی برداشتی بیا سمت من)2 چرا داری میری خیمه گاه دشمن مراقب خودت باش اینجا کوچه وا میکنن نامردا انگار این کوچه وصل میشه به مدینه بابا (سیلی زدن به گونه های مادر لگد زدن به آیههای کوثر)2 بمیرم واسش تو هم قدم قدم تو کوچه بردن با حوصله تنت رو ریز ریز کردن (در وسط کوچه تو را میزدن)2 کاش به جای تو مرا میزدن چرا شده گوشه چشمت کبود به من بگو مگه علی مرده بود وای منو وای منو وای من میخ در و سینه زهرای من (پاشو ای عمرم تا جون نداده بابا به پیش چشمام پاتو نکش رو خاکها)2 صورت به صورتت میزارم اما آروم نمیشم بابا تازه جوون من شد پهلوت شبیه زهرا (کنار پیکر تو سر گردونم چه جور تو رو به خیمه برگردونم)2 عزیز جونم چه کرده با تو کینه این لشکر نمونده دیگه چیزی از این پیکر (علی علی علی علی اکبر)عزیز بابا
مصطفی مزینانیعالی