دلم شد پر از غم دمادم حسابی

دلم شد پر از غم دمادم حسابی

[ سیدرضا نریمانی ]
دلم شد پر از غم دمادم، حسابی
شدم زیر و رو زیر پرچم، حسابی

چنان ماتمت در دلم رخنه کرده
دگر خو گرفتم به ماتم حسابی

غم تو فقط روزیِ انبیاء نیست
عوض کرده بدکاره را هم حسابی

کشاندی مرا در میان عزایت
شدم بین این خیمه، آدم حسابی

نه تنها نبی گفته از جایگاهت
خدا از مقامت زده دم حسابی

خوشا آن‌که بی ادعا نوکری کرد
برای عزایت محرم حسابی

به دست کریمت، به لطف قدیمت
بدهکار هستم دوعالم حسابی

دم یاحسینم به کارم می‌آید
قسم بر همین اسم اعظم حسابی

اگر هم به دوزخ روم، از فراقت
به سینه بکوبم جهنم حسابی

لب تشنه‌ات سالیانی مدید است
درآورده از دیده اشکم حسابی

تنت را که زینت به دوش نبی بود
به گودال کردند درهم حسابی
--
اطراف ظهر بود که دنیا سیاه شد
ذکر لب تمام حرم آه آه شد

پشت و پناه عالمیان بی پناه شد
با زورِ نیزه وارد آن قتلگاه شد

بالای گود چکمه‌ی یک بددهن رسید
وشمر و جالسون نفسِ مادرش برید

حلقوم خشک و نیزه‌ی تیز و سنان مست
سرنیزه‌ای بلند شد و خواهرس نشست

شیخ قبیله بندِ دل عرش را گسست
آنقدر پشت هم به سرش زد عصا شکست

ای لعنتی، نزن به پری که شکسته است
پنجه نکش به دسته‌ی‌ زلفی که بسته است

بس بود تمام پیکرش از هم گسسته است
آهسته پشت و رویش کن ای شمر خسته است

در پیش چشم فاطمه سر را عقب کشید
او داشت حرف میزد و شمر از قفا برید
---
گفته‌اند خونِ تو مباهه
توی گودالی و روزِ من سیاهه

گفته‌اند خونِ تو مباهه
این حسینِ منه که تو قتلگاهه

خواهرت افتاد، مادرت افتاد
یکی با نیزه به جون بدنت افتاد

خواهرت افتاد، مادرت افتاد
تا به دستای سنان پیرُهنت افتاد

بمیره خواهرت، بمیره خواهرت
تعارفی شده چرا بریدنِ سرت؟

بمیره خواهرت، بمیره خواهرت
نمی‌کنند توجهی به حال مادرت

گفته‌اند خون تو مباهه
یک نفر اسیر دست یک سپاهه

گفته‌اند خون تو مباهه
نزنید داداشمو که بی پناهه

شده تو گودال، سر تو جنجال
تو رو میزنند و مادرت میره از حال

شده تو گودال، سر تو جنجال
آخ بمیرم که تنتو می‌کنند پامال

بمیره خواهرت
نمونده جای سالمی به روی پیکرت

بمیره خواهرت
جای گلو حالا باید ببوسه حنجرت
---
با یاری یا رب کشتی مادرو
با مادر مادر کشتی خواهرو
با بی رحمی زد تیر آخرو، حسین جانم

آه ای مادر، من بمیرم
دیگه جا نیست شده نیزه در نیزه

من بمیرم، می‌کشی آه
با فرودِ هر نیزه

رسیدم گودال اما با هراس
لباتو دیدم مشغول دعاست

تنت رو دیدم زیر دست و پاست، حسین جانم

آه ای مادر، یه نفر نیست بده آبی
که لبات از هم واشه

یه نفر نیست بگه قاتل 
از روی سینت پا شه

اجازه بده تا جلوتر بیام
که از زیر نیزه خلاصت کنم

بیا صورتت رو نکش روی خاک
اصلاً اومدم التماست کنم

بمیرم بمیرم که غارت شدی
میرم خواهش از دشمنت می‌کنم

میرم پس می‌گیرم لباس تو رو
خودم پیرهنت رو تنت می‌کنم

یکی داره پیرهنت رو میدزده
پیراهن که نه کفن میدزده

یکی داره با کهنه خنجر
سرو از روی بدن میدزده

غریبم غریبم یه کاری بکن
جلو بچه‌ها حرفِ بد میزنن

منو مثل بابا کشیدند رو خاک
تو رو مثل مادر کتک میزنن
---
انگار اومد بر قلب من فرود
خنجری که سرتو از پیکرت ربود

رگاتو می‌بوسم، گلوتو می‌بوسم
تو رو خدا دست و پا نزن

نظرات