حسین ای معنی دریای رحمت کلید اعظم درهای رحمت تو آن عطشان دشت خون، که هستی؟ که در هر قطرهی خونم نشستی تورا روح تقدس میشناسم خدای عشق فطرس میشنایم نه تنها اولیا سرمست جامت خـدا هم عشق می ورزد به نامت نه تنها روی دل سوی تو باشد خدا هم عاشق روی تو باشد همیشه کربلایت پیش چشم است دو تصویر از عطایت پیش چشم است یکی احسان تو بعد از ولادت یکی ایثار تو قبل از شهادت ملائک در عزایت گریه کردند رسولان هم برایت گریه کردند من از هر قطرهی آبی که نوشم به یاد آن لب عطشان خروشم من آن فرشتهام که به دنیا نشستهام حورایم و به دامن تقوا نشسته ام عطر ولایتم من و پیچیده در فضا نور محبتم که به دلها نشستهام من چشمهام جدا شده از کوثر بهشت طوبایم و به گلشن طاها نشستهام من زینبم که مظهر صبر و شهامتم وز مکرمت به طارم اعلی نشستهام من دیدهام کلاس دبستان وحی را در پای درس خواجهی اسرا نشستهام بابم علی چو نقطه بسمالّه است و من چون کسره پای نقطهی آن با نشستهام نور علی و فاطمه بر جان من دمید تا در کنار حیدر و زهرا نشستهام ایمان آندو را به وراثت گرفتهام ایثار آندو را به تماشا نشستهام در چهل سالگی غم چل ساله ام رسید تا در فراق سید بطحا نشستهام من دیدهام شهادت مادر به چشم خود در سوگ آن حبیبهی یکتا نشستهام داغ حسن شرارهی غم زد به جان من در سوگ آن امام به غوغا نشستهام از پای درنیامدم از هر بلا ولی پیش سر حسین من از پا نشستهام برخاستم ز جای به هرجا که او بخواست وآنجا که او نشست من آنجا نشستهام گفت خواهم که سرافراز شوید با شهیدان همه دمساز شوید هردو گفتند: که ای مام غمین گر پذیرد چه بود بهتر از این؟ بهر تو داغ علمدار بس است داغ یاران وفادار بس است سوی میدان چو روان گردیدند مادران اشک فشان گردیدند آن یکی بر روی دستش باران آن یکی آینه با آه و فقان کی خدا این دو پسر باز آیند؟ میروند لیک سرافراز آیند نمیدانم چه رخ میداد اگر زینب نمیآمد ولی آنقدر میگویم پدر هم با پسر میرفت مگر میان شما یک نفر مسلمان نیست؟ خداپرست مگر اندر این بیابان نیست؟ اگر حسین بپذیرد مرا به نوکریاش خدا به هیچ عزاییم مبتلا نکند