مرا به ابر به باران به آفتاب ببخش

مرا به ابر به باران به آفتاب ببخش

[ حمید دادوندی ]
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهیِ لرزان کنار آب ببخش
دلم زبانه‌ی آتش، دلم خرابه‌ی شام
مرا به خاطر این خانه‌ی خراب ببخش

ببین، خرابی من از حساب بیرون است
مرا بگیر در آغوش و بی‌حساب ببخش
تمام عمر حواست به حال و روزم بود
تمام عمر خودم را زدم به خواب، ببخش

اگر شکسته پر و روسیاه آمده‌ام
مرا به نور حسینِ ابنِ آفتاب ببخش
(حسین گفتم و گفتی حسین عشق من است) ۲
مرا به عشق عزیز ابوتراب ببخش

شنیده‌ام که تو با کودکان رفیق‌تری
مرا به گریه‌ی شش ماهه‌ی رباب ببخش

بازم اومدم
می‌دونم تو خوبی و من بدم
درو وا کردی تا که در زدم
ای آقا

دستم رو بگیر
ولی مثل حر دستم رو بگیر
سراغ قلب خستم رو بگیر
ای آقا

دوستت دارم بی‌اراده
تو دورت عاشق زیاده
یه بارم ما رو بغل کن
شبیه جون و جوناده

دوست دارم غلام سیاهت باشم
حر نگاهت باشم، منم قبول کن
دوست دارم مثل سعیدت باشم
منم شهیدت باشم، منم قبول کن

ثارالله (حسین اباعبدالله) ۳ ...

ای غریب من
نذار که باشه غم نصیب من
یه خواهش دارم نه نگی به من
ای مظلوم

جانِ خواهرت
دوتا گل دارم نذرِ اصغرت
اگه که جون دادن فدا سرت
ای مظلوم

غم مادر بچه‌هاشه
ولی کاش دنیا نباشه
اگه باید پیش چشمام
سرت از پیکر جدا باشه

می‌ترسم اگه بمونن اینا
جسمتو، رو خاکا با حصیر ببینن
می‌ترسم منو تو چشم انظار
تو کوچه و تو بازار اسیر ببینند

می‌ترسم منو ببینند
تنها میون نامحرما
بذار فدات شن
می‌ترسم ببینند آزارم رو
کوچه و بازارم رو

من به جان می‌خرم اسارت را
می‌روم مجلس جسارت را
شاکرم لحظه‌ای غارت را
بر لبم دارم این عبارت را

دَخَلَت زَینبُ عَلَی بنَ زیاد
ای برادر سرت سلامت باد

نظرات