حارث (ما بر تو میهمانیم)2 ای میزبان خدا را با میهمان مروت با کودکان مدارا حارث (ما را ببر به بازار بفروش چون غلامان)2 ما خود صبور باشیم این جور و آن جفا را (گفت ای دو کودک زار)2 دیگر وطن نبینید هرگز روا نسازم از دست خود شما را گفتند ای جفاجو مهلت رواست بر ما از جان و دل بخوانیم بار دِگر خدا را