عصمت صغری که نامش زینب کبری بود مادرش خیرُ النساء، آن زهرهی زهرا بود دفتر مِحنت چه شد بِنوشته از دست قضا سرخط اول، سرخط اول رقم بر نام آن علیا بود نالهی جانسوز او آید به گوش من هنوز که میان قتلگه با ناله و غوغا بود یا حسین اونکه دل از غیر تو بُبرید منم اونکه چشم از همه جز مهر تو پوشید منم اونکه هنگام ولادت چون شمع عوض گریه در آغوش تو خندید منم اونکه با پرورش مادر و تعلیم پدر تربیتیافته در مکتب توحید منم اونکه همراه تو آمد به صف کرببلا پا به پای تو صمیمانه بِکوشید منم روز عاشور به هنگام وداعِ آخر اونکه پروانه صفت دور تو گردید منم (حسین جان)3 اونکه جا از پی یک بوسه در اعضات ندید خم شد و حنجر خونین تو بوسید منم برادرم به صدا چون که درآورد عدو کوس رحیل اونکه پرچم به سر خاک تو کوبید منم اونکه در بزم یزید ابن معاویهی پست قد علم کرد و سخن گفت و نترسید منم جنگ با اسلحه کار تو و یاران تو بود آنکه با تیغ زبان بعد تو جنگید منم