ای پدر می‌روی و ماچه کنیم

ای پدر می‌روی و ماچه کنیم

[ حاج علی انسانی ]
ای پدر می‌روی و ماچه کنیم
امشب و دامن صحرا چه کنیم

ناله‌ه‍ا می‌زد حسین
زینب صدا می‌زد حسین
دل نوا می‌زد حسین
با غربت آه می‌زد حسین

از عطش در زیر خنجر
دست و پا می‌زد حسین

ای پدر می‌روی و ماچه کنیم
یک تن و دامن صحرا چه کنیم

بنگر غنچه‌ای از گلشن خود
بنشانش به روی دامن خود

آتش غم پر و بالم را سوخت
دل اسب تو به حال دل من سوخت

بعد تو ناز برای که کنم؟
جا به دامان وفای که کنم؟

ای شتابان شده چون تیر روان
عمه آید ز پی‌ات هم‌چو کمان

ای حسین، جانم حسین، جانم حسین ...

در تن من رمقی دیگر نیست
در صدایم ز عطش جوهر نیست

صبر کن تا که روم نزد عمو

نظرات