ای شده محوِ روی تو، شمس جدا، قمر جدا

ای شده محوِ روی تو، شمس جدا، قمر جدا

[ احمد واعظی ]
ای شده محوِ روی تو، شمس جدا، قمر جدا 
روی کند به سوی تو، مَلَک جدا، بشر جدا 

آدم و نوح هر یکی، دست زده به دامنت 
منتظر ظهور تو، پدر جدا، پسر جدا

ای تو گلِ بهار ما، بیا به لاله‌زار ما
تا که نَهیم بر رَهَت، دیده جدا و سر جدا

با نمکین بیان خود، از شکرین دهان خود
 بریز در وجود ما، نمک جدا، شکر جدا

بیا که از اشارتت، شود فزوده خَلق را 
عشق جدا، خِرَد جدا، ادب جدا، هنر جدا

*****

بانو به محضرت همه دنیا كند، سلام 
چون مهر و ماه، زهره‌ی زیبا كند، سلام 
بر مادر تو مادر عیسی كند، سلام 
ای دختری كه پیش تو بابا كند، سلام 
تو كوثر هستی و به تو طوبی كند، سلام
 
ای آن‌كه گر نبود به ماهِ رُخَت نقاب 
هرگز كسی به دیده نمی‌دید ماهتاب 
ای مهربان بتاب و ز ما، ماهِ رخ متاب 
زهرایی و به خانه‌ی تو هم‌چو آفتاب 
هر صبح و شام سید بَطحا كند، سلام

 ای وام‌دارِ عطرِ گلت باغ سرنوشت! 
زیبا بُوَد به مهر تو گل ورنه بی تو زشت 
بر ساق عرش، دستِ خدا فاطمه نوشت 
بر فضّه‌ی تو مائده می‌آید از بهشت 
بر مادر تو حیّ تعالی کند سلام


*****

به شانه بار سنگین می‌کِشی و می‌کُشی‌ام
نشسته خویش بر زمین می‌کِشی و می‌کُشی‌ام 

ای گل مِهر و خشم من، ز گونه زیر چشم من
اشکِ مرا به آستین می‌کِشی و می‌کُشی‌ام

تویی همه دل‌خوشی‌ام، ز داغ خود می‌کُشی‌ام
بود و نبودم فاطمه، یاس کبودم فاطمه 

گاه به زخم بازویت، گاه ز درد پهلویت
آهِ غم از دل حَزین می‌کِشی و می‌کُشی‌ام

شانه به دیدگانِ تر با کمکِ دستِ دگر
به موی زینبِ حَزین می‌کِشی و می‌کُشی‌ام

*****

خاطرات کوچه رو سرم آواره
منو مادر تنها، بسته راه چاره 

مادر افتاد به خاک
با دو چشم نم‌ناک

حرف‌های ناروا زد
مادرم را بی‌هوا زد

نظرات