آوارهام میانهی هر شهر کردهای شیرت ندادهام نکند قهر کردهای علی جان گلایه از کمان و تیر دارم بیا پایین ز نیزه، شیر دارم الآن شیر دارم، علی ندارم بس کن رباب دست خودت را تکان نده