آتیش و هیزم آوردن

آتیش و هیزم آوردن

[ مصطفی مروانی ]
آتیش و هیزم آوردن
آقای عالمو بردن
گلهای توی این خونه
دونه به دونه پژمردن

شعله به عرش اعلا رفت
دست مغیره بالا رفت
غنفض غلافشو برداشت
با کینه سمت حورا رفت

مادرمو
مِسمار میزد، دیوار میزد
پسر یک زن بدکار میزد

مادرمو
هر بار میزد، بسیار می‌زد
پسر یک زن بدکار می‌زد

خدا نیامرزه
اونایی که حق مادر منو خوردن
خدا نیامرزه
اونایی که بابامو کشون کشون بردن

آتیش به معجرش افتاد
دیدن که دخترش افتاد
پیش چشای نامحرم
زن پیش شوهرش افتاد

دشمن چی توی سر داره
تو پنجه‌هاش تبر داره
چیا گذشته به زهرا
فضه فقط خبر داره

مادرمو 
چقد پیر کردن
تکذیب کردن
توی کوچه ساقی کوثر و تحقیر کردن

مادرمو
زمین‌گیر کردن
تکذیب کردن
نامسلمونا چی با آیه‌ی تطهیر کردن

خدا نیامرزه
اونایی که بی هوا حمله به در کردن
خدا نیامرزه
اونایی که مادرمو بی پسر کردن

نظرات