حرف رفتنو نزن زهرا اگه میتونی بمون پیشم تو مدینه من غریب هستم تو بری غریبترم میشم منو بدهکار نکن به خاطر دل علی، بشین دیگه کار نکن تا وقتی داری علی رو، تکیه به دیوار نکن منو بدهکار نکن چرا چشمات ورم کرده چرا دستای تو اینقده سرده بخند خانوم که با خندت روزای خوبم دوباره برگرده نرو زهرا نرو زهرا جان نرو زهرا... این سکوت تو پر از حرفه دارم از غم میکنم من دق نه علی دیگه علی میشه نه تو اون فاطمهی سابق با دل من راه بیا اگه توون داره پاهات، تا لب این چاه بیا اجل وفاتی رو نخون، فاطمه کوتاه بیا با دل من راه بیا برام زوده عزاداری بهم قول دادی تنهام نمیزاری بمیرم که جلو چشمام داری آب میشی از درد بیماری نرو زهرا نرو زهرا نرو زهرا جان نرو زهرا... کاشکی لبخندتو میدیدم دیگه وقت رفتنه دیره مردی که فاتح خیبر بود بعد رفتنت زمینگیره دلم اسیره غمه بعد تو کی رو زخمای دل علی مرهمه یادم میاد شبا دعا میکردی واسه همه دلم اسیره غمه داری از دست من میری کی گفته زهرا تو دست و پا گیری مگه حرفی زدم بانو که از من اینطوری روتو میگیری نرو زهرا نرو زهرا نرو زهرا جان نرو زهرا...