همه‌ی دنیا خوشن انگار

همه‌ی دنیا خوشن انگار

[ مصطفی مروانی ]
همه‌ی دنیا خوشن انگار
من یکی غریبم این وسط
حرفِ بچّه نداره قیمت
جز برای مادرش فقط

ننه اُمُّ‌البنین به چادرت گرفتارم
دارم از غصّه می‌میرم و به رُو خودم نمی‌یارم
تو هوامو داشته باش، من که توی آشفته بازارم
خیلی بی‌چاره‌م

ننه اُمُّ‌البنین یه درده توی این سینه
دنیا خوش نداره که خوشی‌های ماها رو ببینه
شمرِ این دلم رُو سینه‌م داره می‌شینه
درد من اینه

آبرو بُردم
تو که عبّاست زمین خورده ببین من زمین خوردم
آخه دیگه چطوری بگم خانم من کم آوردم
*
این همه صدات زدم مادر
یه دفعه پسر صدام کن
کُشتم امشب خودمو دیگه
لااقل یه‌بار نگاه‌م کن

ننه اُمُّ‌البنین دلم از زندگی سیره
دنیا حال و روز من رو داره به مسخره می‌گیره
نندازی آبرومو به دست مردم، آبروم می‌ره

ننه اُم‌ُّالبنین جلوی همه شرمنده‌م
کلِّ زندگیم غمه، جونِ خودم مجبوری می‌خندم
من با دستای خودم گورِ خودم رو چه عمیق کَندم
خیلی شرمنده‌م

نظرات