
پناهی رقیّه با دستای کوچیکت دعا میکنی واسم همیشه کنارمی و من پرته حواسم هر کسی رسید یه جوری اشکمو درآورد حالم دیگه معلومه یه دنیا التماسم پناهی رقیّه تو رو به جون بابات یه نیم نگاهی رقیّه خسته شدم بذار جلو پام یه راهی رقیّه دیگه نذار برم راهو اشتباهی رقیّه همهجا حرف بزرگیته با اینکه سه سالته خانوم دیگه حال زار من از تو چشای بارونیمه معلوم حال دل تنهامو تو خیلی خوب میدونی میفهمی چقدر سخته اگه تنها بمونی اشکای چشمام قبلاً بیشتر بود واست میشه منو باز به اون روزا برگردونی عزیزی رقیّه عوض نمیکنم عشقت رو با چیزی رقیّه ندارم از دست گناهام گریزی رقیّه میشه با اشکام گناهامو بریزی رقیّه تویی که محرم دردامی، به باباییت بگو حرفامو اگه اربعین نبودم من خالی کن توی حرم جامو (حسین وای)