گه پر از غم بی‌حسابم

گه پر از غم بی‌حسابم

[ حاج محمود کریمی ]
-
اگه پر از غم بی‌حسابم؛ اگه شبا نمی‌بره خوابم
اگه شبا وقتی همه خوابن؛ بی‌قرارم، پر تب‌وتابم
به‌خاطر اینه

می‌خوام به قولی که یه‌شب توو خیمه‌ها به هم دادیم، عمل کنم
می‌خوام یواشکی بیام و نیزتو بغل کنم

درسته که نمی‌شنوه گوشم؛ خیلی چیزا شده فراموشم
امّا می‌بینم از رووی نیزه، بهم میگی بیا توو آغوشم

فقط خدا می‌دونه وقت دیدار آخریمونو
نمی‌ذارم کسی بفهمه راز پدر دختریمونو

بسته نمی‌شه چشای خستم؛ آخه می‌سوزه دل شکستم
منتظرم تا همه بخوابن؛ حتّی یه‌دم چشامو نبستم
به‌خاطر اینه

می‌خوام یواشکی توو تاریکی، خودم تا پای نیزه‌ها بیام
با این پاها و این چشای کم‌سو، خیلی سخته بی‌صدا بیام

میگن توو کربلا، علی‌اصغر رووی ضریح سینه‌ت آروم‌شد
نذار بگن که دختر شاه از آغوش گرم بابا، محروم ‌شد
ببر مثه شیش‌ماهه‌، بابا به آسمونا دخترت رو
اگه منو بغل نکردی، خودم بغل‌کنم سرت رو

اگه چشام همیشه می‌باره؛ روزم اگه مثه شب تاره
اگه دلم دیگه حاجتی جز بوسیدن رووی تو نداره
به‌خاطر اینه

نظرات