فاللّهُ خیرٌ حافظا؛ من می‌خونم، شما برید

فاللّهُ خیرٌ حافظا؛ من می‌خونم، شما برید

[ حاج محمود کریمی ]
فاللّهُ خیرٌ حافظا؛ من می‌خونم، شما برید
عمّه اگه راهی شدید، من می‌مونم؛ شما برید
دست علی همراهتون، من نمی‌تونم؛ شما برید

یه ماه پیر شدم؛ از زندگی سیر شدم
حلال کن عمّه‌جون؛ دست‌وپا گیر شدم

مثه مادرم بسترم خونه
مثه عمّه‌جون، پیکرم خونه
مثه عمو حسن، جیگرم خونه

جونی نمونده توو تنم تا پلکامو تکون بدم
باید فقط بابام بیاد تا زخمامو نشون بدم
تا مثل مادر، بی‌نشون، گوشه‌ی ویرونه، جون بدم

اگه بابام رسید، صورتمو پاک کنید
پیکر من رو هم شبونه خاک کنید

بیا بابا با سر خاکی
ارث من شد چادر خاکی
تویی که پسر پدر خاکی

از حال رفتم قبل از اون‌که می‌رفتی از خیمه‌گاه
وقتی‌که زخمی بودی و تنها بودی و بی‌سپاه
عمّه خودش دیده بابا، مادرت اومد توو قتلگاه

وقتی‌که بود سرت روو دامن مادرت
بی‌حیا می‌کشید خنجر به حنجرت

تو توو گودال با تن بی‌سر
می‌دوید از خیمه‌ها خواهر
یه‌صدایی می‌خوند غریب مادر

نظرات