روزای عمرم رفته و هنوزم من دارم با روضه‌ت می‌سوزم

روزای عمرم رفته و هنوزم من دارم با روضه‌ت می‌سوزم

[ ابوذر بیوکافی ]
مادریروزای عمرم
رفته و هنوزم
من دارم با روضه‌ت
می‌سوزم) ۲

(با تو خوبه حالم
توی این زمونه
کاش بشه آقا این نوکری ما تا ابد بمونه) ۲

(توو روضه‌ت آروم نمی‌گیرم
چرا از داغت نمی‌میرم؟!) ۲

شنیدم با، نیزه روی خاک، هی تو رو کشیدن۲
تو رو پیش، چشم مادرت، زنده سربُریدن

(حسین عزیز دل من)


دل بی‌قراره
از شکوه غربت
کاش بمیریم از این غم و
مصیبت

دلشوره داریم
واسه بی‌کسی‌هات
کاش خبر می‌داد یک نفر از تو به سینه‌زن‌هات

(الآن هیچکس توو حرم نیست
کتیبه، پرچم، عَلم نیست) ۲

کسی این شب‌ها نمی‌خونه توو حرم بمیرم
سراغ صحن و سراتو من از کی بگیرم؟!

(بابای خوبم کجایی؟!)
***
لکنت گرفت زبونم 
واست می‌خوام بخونم 

شامی ها بدن بابا بابا بابا 
عمه رو زدن بابا بابا بابا 
***
(کنج خرابه
بی‌قرار و گریون
هی میگه کجایی؟!
بابا جون) ۲

خیلی شکسته
از فراق باباش
کاش بتونه وایسه امشبو یکم به‌روی پاهاش

آخه مهمون داره امشب
میگه بیا عمه زینب

یکم موهامو مرتب کن تا دوباره بابام
خیالش راحت شه که بازم قشنگه موهام

(بابای خوبم کجایی؟!)
***
میدونستم بابام از سفر میاد ۲
بدونه منو زدن با سر میاد 

اونجوری که روزای خوشی گذشت 
روزهای ناخوشی هم به سر میاد 

بعد این شب سیاه سحر میاد 
عمر بی کسی من به سر میاد 

دندون جلوییمو دیدی شکست 
چیزی نیست بابا دوبار در میاد 

دخترت صبرشو نفروخته بابا
از شکایت لباشو دوخته بابا

بوی سوختگی میدم من مگه نه 
چیزی نیست بابا دوباره در میاد 

سوالات منو کی جواب میده؟ 
کی جواب به این دل کباب میده؟ 

من چه آزاری بهش میرسونم؟ 
چرا حرمله منو عذاب میده؟ 

بابا حرمله خیلی بده خیلی بده 
حرمله با من سر لج افتاده 

انگاری منتظره حرف بزنم 
تا جواب منو با لگد بده 
***
من ندیدم چگونه در افتاد
ولی مادر من به دردسر افتاد 
***
زنی که خورده زمین را دگر لگد نزنید 
به جسم خسته او ضربه بی عدد نزنید

نظرات