چه بگویم غم تو سنگین است

چه بگویم غم تو سنگین است

[ حسین ستوده ]
چه بگویم، غم تو سنگین است
علت بغض و گریه‌ام، این است

رو گرفتی چرا ز روی علی
وقت صحبت، سر تو پایین است

خداحافظ، یار مهربون من
خداحافظ، یاس قد کمون من
خداحافظ، ای دنیای آرومم

چه بگویم، غم تو بسیار است
غم تو در، دل من آوار است

خسته‌ایم ای دل، بر سفر داریم
که بریدن دل، از تو دشوار است

خداحافظ، ای برگ خزون من
خداحافظ، عمر نیمه جون من
خداحافظ، ای آرامش حیدر
 *****
من این پایین، تو بالایی
بخواب رو نیزه لالایی لالا لا

قول می‌دم اگه ورق برگرده و علیم نمیره
جوری لالایی بخونم حرمله آتیش بگیره

من می‌خواستم وایسی رو پای خودت نه روی نیزه
همه دنیامو می‌دم تو بغلم باشی یه لحظه

این سه شعبه زندگیمو به سه قسمت کرده تقسیم
وقت تیر و قبل تیر و بعد تیر خوردن به حنجر

تلاش کردم، حسین ازت بشنوه بابایی
عصای دست نیزه‌دارایی
 *****
اسما بریز آب روان، بر روی گلبرگ گلم
یاسم شده چون ارغوان، وای از دلم

ببین می‌توانی بمانی، بمان عزیزم
تو خیلی جوانی، بمان عزیزم

فضه، فضه، فضه خذینی
کار زنونس جمع کن، هر چی میبینی

با لگد اینقد در زدند
حرمت این خونه شکست

ضربه‌های تند قلاف
دستم و از شونه شکست

پشت در سوختم یک طرف
نفسم رو دود بند آورد

سوی چشمام رفت پشت در
سر من از بس ضربه خورد

سوختم سوختم سوختم و مردم

نظرات