مستم از تکبیرة الاحرام او

مستم از تکبیرة الاحرام او

[ حاج سعید حدادیان ]
مستم از تکبیرة الاحرام او
آب شد آتش به پیش جام او

زخم دارد، استقامت می‌کند
با قیام خود قیامت می‌کند

در قنوتش آسمانی از دعا 
در رکوعش اقتدا بر مرتضی 

سجده‌ای جانانه در درگاه کرد
سجده‌ای هم نیمه‌های راه کرد

زان قیام و زان رکوع و زان سجود
سینه و بازو و رویش شد کبود

آن‌که در معشوق فانی می‌شود 
در حقیقت جاودانی می‌شود 

این نماز قبله و قبله‌نماست 
از نماز خلق آدابش جداست

در بلوغ عشق پیش چشمِ جمع
شمع شد پروانه و پروانه شمع

گفت در طغیان عشقم، کوثرم
تیغ‌داران پیش‌مرگ حیدرم

می‌دهم جان، جان او را می‌خرم 
هرچه پیش آید علی را می‌برم

دست خالی گَر نشد حل مشکلم 
ذوالفقاری دارم از آهِ دلم 

بیم دارید از من و از آهِ من
سیلِ عشقم، کیست سدِ راه من

دید ساقی کوثرش را در خروش
رأفت رحمانی‌اش آمد به جوش

آسمان دیده را پُر اَبر کرد 
گفت: سلمان، باز باید صبر کرد

تا نگشته آسمان‌ها زیر و رو
با زبانِ مرتضی او را بگو

ای امیدِ رحمة للعالمین
خاتمِ پیغمبران را خود نگین  
 
ای بلندای دلت هفت آسمان
ای گذشته تو کران تا بی‌کران

ماه پیشانی، جبین پُرچین مکن
فاطمه، جانِ علی نفرین مکن

گفت سلمان پس مسلمانی چه شد؟
آن سفارش‌ها که می‌دانی چه شد؟

این‌که در بند است مولای همه‌ست
این‌ همه بود و نبودِ فاطمه‌ست

ریسمان و بازوی خیبر گشا
دوستی این بود با آلِ عبا؟

ای فدای تار مویش جان من

نظرات