
غم مخور یا فاطمه! ای بانوی پهلوشکسته! مهدیات با شیشهی دارو و درمان خواهد آمد ... آن روز که عرش بود خلوت تحت نظر تو بود خلقت قبل از همه بودهای و هستی در عالم نور پیشکسوت جبریل برای بردن وحی اوّل ز تو میگرفت رخصت افتاده به پات هر پیمبر ای سِرّ حقیقی نبوّت! هر حرف که میزنی تو قرآن هر کار که میکنی تو سنّت یک جلوه ز جلوهی تو توحید یک شأن ز شأن تو ولایت ارث پدری توست دنیا مِلک پدری توست جنّت شاگرد تو بوده و عجب نیست گر فضّه کند به ما امامت هستی تو امام بر ائمّه هستی به حجج یگانه حجّت هر وقت که از تو حرف میزد موسای کلیم داشت لکنت به خانهی تو سلام میداد احمد سر صبح، رأس ساعت رحمت به تمام شیعیانت بر منکر روضهی تو لعنت دست کرمت امید شیعه ای چادر تو پناه امّت! ما بچّهی بیوفا و جاهل تو مادر خوب و با محبّت کوری حسودهای یثرب ای فاطمهجان! سرت سلامت ای حوریه! جای تو بهشت است رفتی به زمین، چه بود علّت؟! شرمنده اگر که اهل دنیا دادند به تو هزار زحمت در کوچه تو را زدند و بعداً کردند ز گریهات شکایت از بعد قضیهی قباله حیدر ز تو میکشد خجالت از داغ تو بانوی رشیده دیگر کمر علی خمیده