غم دلِ ام‌بنینه غمت

غم دلِ ام‌بنینه غمت

[ حسن حسینخانی ]
غم دلِ ام‌بنینه غمت
روضه‌ی بازه چهره‌ی درهمت
خیلی عوض شدی عزیز دلم
منو حلال کن، اگه نشناختمت

سر سال است مرد مِسکینم
نکش از دست خالی‌ام دامن
تو بزرگ قبیله‌ی آبی
تو غدیری، فراتی اما من
روزگاری است تشنه می‌خوابم

اشک غریبی، توی چشمام نشست
مثل سر تو، پشت من هم شکست
زینب من بیا بگو دروغه
این‌که میگن حرمله دستاتو بست

آسمونم رو بی قمر، کی دیده
پروانه‌ی بدون پر، کی دیده
ام بنین بهم نگید، حق دارید
ام بنین بی پسر، کی دیده

سر بریدند امید و احساسمو
تبر زدند، شاخه‌های یاسمو
خواستی چهارتا قبر اگه بسازی
کوچیک درست کن، قبر عباسمو

بهم بگو، که نور عِینم کجاست
بگو غریب عالمینم، کجاست
جمعیت کاروونت کم شده
فقط بگو بگو، حسینم کجاست

عزیزم از روزی که راه دور رفت
شادی دیگه از این دل صبور رفت
نمی‌تونم باور کنم هنوزم
سر حسینم میون تنور رفت

گفتی تموم دشتو دشمن گرفت
تک تک بچه‌هامو از من گرفت
زینب من بگو آخه کی اومد
سر حسینمو به دامن گرفت
****
پیراهن تنش را، با نیزه‌ای درآورد
ای کاش چادر من، در زیر نیزه‌ها بود
آن بار اولی که، دیدم تو را دلم رفت
یادت اگر بیاید، نزدیک کربلا بود
****
(به تو سلام میدم، درمون دردامی
به تو سلام میدم، همیشه آقامی)۲
****
با تو خوشم، با تو که دنیای منی
با تو که قبل از متولد شدنم، رفیق بابای منی

با تو خوشم، با تو که تو قلب منی
با تو که نوکرات همه، کفن میشن
ولی خودت بی کفنی
****
منِ پرده نشین را، محمل بی پرده‌ای دادند
به هرجا رد شدم سنگ از دست رهگذر خوردم

منی که سایه‌ام را، مردم کوچه نمی‌دیدند
منی که شش برادر داشتم، حالا نظر خوردم

شب شام غریبانت، از این خیمه به آن خیمه
برای هر یتیمی که سپر گشتم، سپر خوردم

نمی‌دانم که می‌بینی، که جایی را نمی‌بینم
غروبی داشتم می‌رفتم از خانه، به در خوردم
****
اینجا که تو می‌شینی لالا میگی
تو آسمونا، صدای من میره
تو گریه بر بچه‌ی خود می‌کنی
آبروی بچه‌های من میره 
****
آرزوهایی که داشتم بعد تو، نقش بر آب شد
کوه رویای من از بعد رفتنت خراب شد

جای شکرش باقیه با اینکه از غمت می‌سوزم
زیر سایتم چقدر خوبه کنارمی هنوزم

دیگه دنیا بدون تو به من نمی‌سازه
هنوز می‌بینمت چشات بازه
برا تو می‌خونم لالایی

به اصرارِ عمه منم یه خورده آب خوردم
ببین برای تو هم آوردم
ولی تو پشت خیمه‌هایی

بمیرم کاش همین حالا، علی لالا علی لالا
****
به تو گفتم ندارم شیر
نگفتم قهر کن با من
بیا این شیره‌ی جانم
چرا با من نمی‌جوشی
****
من می‌خواستم وایسی رو پای خودت، نه روی نیزه
همه دنیامو میدم تو بغلم باشی یه لحظه
قول میدم اگه ورق برگرده و علی نمیره
جوری لالایی بخونم حرمله‌م گریه‌اش بگیره

تلاش کردم
حسین ازت بشنوه بابایی
عصای دست نیزه‌دارایی
بی تو از این زمونه سیرم

گل یاسم
بگو کی از شاخه تو را چیده
سرت هنوزم بوی شیر میده
بی تو از این زمونه سیرم

بمیرم کاش همین حالا
علی بالا علی بالا

نظرات