شهید گمنام، خوشنام تویی، گمنام منم کسی که لب زد بر جام تویی، ناکام منم استخونات عصای دست افتادهها چراغ روشن تا خدا، شبیه مُهر کربلا بوی تنت میگه حسین پیروهنت میگه حسین اومدنت میگه حسین اومدنت میگه حسین... تویی برنده، زنده تویی، مرده منم مرده منم تو افتادی و بی تو، زمین خورده منم زمین خورده منم کی میدونه چی مونده از تو، زیر خاک نه ردی مونده نه پلاک، حسابت شده پاک پاک کشور تو میگه حسین، رهبر تو میگه حسین مادر تو میگه حسین، خاکستر تو میگه حسین شکوه خورشید، جاوید تویی، فانی منم فانی منم تویی رها و، محبوس و زندانی منم زندانی منم اومدی تا بگیری امروز دستمو ببینی قلب خستمو، وا کنی چشم بستمو گفتی و ما میگیم حسین، مثل شما میگیم حسین با شهدا میگیم حسین، تا کربلا میگیم حسین... چشمی که به حُسن تو نظر داشته باشد حیف است ز خورشید خبر داشته باشد یک دم نشود آینه از روی تو غافل ترسم که به حُسن تو، نظر داشته باشد بر پردهی دیر، نالهی عشاق نوشته است آن ناله بلند است که پر داشته باشد بگذار به یکتایی خود شهره بماند حیف است ز یوسف، که پسر داشته باشد