علی اکبر حائری

روز دوّم مُحرّم

157
4
روز دوّم مُحرّم
اشکِ آسمون می‌باره
حضرتِ عقیله پا
رُو خاکِ کربلا می‌ذاره

دست تُو دست اباالفضل
زانوی علی‌اکبر
بال فرشته فرشه

ده روز دیگه امّا
منِ روضه‌خونو حالا
صاحب‌زمان ببخشه

ناقه بلنده
حَرمله رفته دستِ زینبو ببنده
کجاست اباالفضل؟!
ببینه شِمر داره به خواهرش می‌خنده

پاشو اباالفضل
ببین دارم با حَرمله می‌رم اسیری
علیِ اکبر
کجایی واسه عمّه تو رکاب بگیری؟!

امان از دل زینب
که خون شد دل زینب...

*****

روز دوّم مُحرّم
چه وقاری داره عمّه
وای از اون روزی که می‌دَوه
از این خیمه به خیمه

تا کاروانو دیده
واسه همه غنائم
دشمن نقشه کشیده

ده روز دیگه امّا
منِ روضه‌خونو حالا
صاحب‌زمان ببخشه

بی‌چاره زینب
با زجر و خولی راهیِ بازاره زینب
می‌ره سکینه
بَزم شراب شام و کوفه رو ببینه

با خسته‌حالی
رُبابه بَرمی‌گرده با طفل خیالی
زمین می‌خوردن
بعدِ النگو حالا گهواره رو بُردن

امان از دل زینب
چه خون شد دل زینب...

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش