دوباره عاطفه در کوچهها رها شده دوباره هر شب من، رنگ کربلا شده دوباره شوق حرم تا خدا دلم را برد به عرش روشن کرب و بلا دلم را برد دوباره ماه محرم، رسیده ماه عزا غروب غربت جانکاه سیدالشهدا صدا، صدای قدیمی طبل و زنجیر است فضا، فضای صمیمی ولی چه دلگیر است برات گریه دوباره به چشممان دادند به ما حسینیهی گریه را نشان دادند حسینیه نه، خیمه؟ نه، کربلاست اینجا مزار خون خدا فی قلوب من والاست محرم آمده آقا، صدایمان کردی برای عرض ارادت، جدایمان کردی لیاقتی بده تا روضه خوان تو باشم عنایتی که فقط در امان تو باشم بگیر دست مرا وقت خسته حالیها پری بده به دلم در شکسته بالیها صدای مرثیهی آب آب میآید صدای گریهی طفل رباب میآید هنوز علقمه لب تشنهی، لب سقاست هنوز چشم حرم در مصیبتش دریاست شکست قلب حرم، یا مجیب میگوید نگاه خستهای أین الحبیب میگوید از آسمان و زمین تیر و دشنه میبارد ز هر کرانه فقط تیغ تشنه میبارد صدای نالهی أمن یجیب میآید صدای روضهی شیب الخضیب میآید خمیده خواهری انگار میرود از حال گمان کنم که رسیده حوالی گودال میان هلهلهی بی امان چه میبیند؟ میان نیزه و تیر و سنان چه میبیند؟ نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت هوا ز جور مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد نخلهای علی اسیرِ عطشان قطره آبی به شکوفه نرسه با دلی شکسته از خدا میخواهم پای بچههات به کوفه نرسه به غم نبودن و ندیدنت یه روزه هزارتا غم اضافه شد به غریب کشی که رسم کوفیاست رسم مهمون کشی هم اضافه شد کاری با زخم لبم نداشته باش بازم میخواهم تو رو صدا کنم غصهام اینه سر دروازه میای نتونم تو چشات نگاه کنم گفت: حسین جان نمیرم تو بازار آهنگرا چون سرو صداش کلافهام میکنه شمر رو دیدم که داره بی حوصله بند چکمههاشو محکم میکنه سرشون شلوغه خنجر فروشا رونقی گرفته کسب و کارشون شنیدم ده تا حروم زاده دارن نعل تازه میزنن به اسبهاشون من ایستاده بودم دیدم که مادرم را ظالم گهی تو کوچه، گه بین خانه میزد گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره این با قلاف شمیر، آن تازیانه میزد حسین