دارد میان کربلا اندوه اعظم میشود پیش نگاه فاطمه تعویض پرچم میشود زهرا لباس مشکی ما را خودش اندازه زد عشق است نوکر وارد ماه محرم میشود کوچه خیابانهای شهر ما سیاهش خوشگل است اینجا بدون تکیههایش شهر ماتم میشود دیوارهای خانه را عمدا کتیبه میزنند هر جا حسینیه شود پس کربلا هم میشود بوی غذای نذریات صد مرده زنده میکند اینجا گدای بین صف عیسیبنمریم میشود در زیر دین بانی روضه نمیماند حسن صدبار برکت میکند هر درهمی کم میشود ارباب ما سینهزنان کرب و بلایش را خرید قولی که از ما هم گرفت امروز محکم میشود مرد است و پای وعدهاش میایستد و سر میدهد بر قلّهی سر نیزهها اصلا مگر خم میشود مسلم سر دارالاماره داد میزد یاحسین کوفه میا که پیکر تو نامنظم میشود ای که از کوفهی معشوقهی ما میگذری خون من ریخته در گام به گامش نظری مسلم از پا شده آویزهی قناره تنش فطرس امروز ببر سمت نگارم خبری شاه در کوه و کمر من وسط شهر غریب آه از این در به دری وای از این در به دری چند دندان مرا سنگ شکسته آری عاشق آن است ز معشوق بگیرد اثری