هیچ گلی ندیده خندیدنت

هیچ گلی ندیده خندیدنت

[ علی پورکاوه ]
هیچ گلی ندیده خندیدنت
مگر به لحظه‌‌ی حسین دیدنت
***********

خم شدم دست خودم نیست اسیری سخت است
معجر از غارتی مست بگیری سخت است

روی نی دیدن یک بچه‌ی شیری سخت است
جای عباس کند شمر امیری سخت است

تو بگو پایِ پر خار دویدن دارد؟
گیسوی سوخته‌ی بچه کشیدن دارد؟
 *********

مگه یادم میره شمر اومدو شری به پا کرد
مگه یادم میره چند ضربه زد سرو جدا کرد
*******
حسین آرام جانم 
حسین روح و روانم 
*********

اگر بر آستان خوانی مرا خاک درت گردم
وگر از در برانی خاک پای لشکرت گردم

به دامانت غبارآسا نشستم بر نمی‌خیزم
مگر بفشانی‌ام خیزم ولی گِرد سرت گردم

علی شیر خدا باب تو شیر خود به قاتل داد
تویی دلبند او، مپسند بی فیض از درت گردم

دل و جانم، ز تاب شرم، همچون شمع می‌سوزد
بده پروانه، تا پروانه سان خاکسترت گردم

به دربارت اگر باری دهی بارم، زهی عزت
ولیکن با چه رویی رو به رو با خواهرت گردم؟

نظرات