بیروی تو ای گل، نبود خارتر از من در دام غمت، نیست گرفتارتر از من گفتند تو بر عبد خطاکار دهی راه امروز کسی نیست خطاکارتر از من با کوه گناهم اگر امروز پسندی فردا نتوان یافت سبکبارتر از من جانم به لب آمد؛ بگشا دیده که نبود بینرگس بیمار تو، بیمارتر از من جز این دل آتشزده و دیدهی خونین کس نیست پریشانتر و بیدارتر از من برخیز و برافروز و بسوزان که نباشد در سوختن، امروز سزاوارتر از من در هجر تو دانی که من و دل به چه حالیم من زارترم از دل و دل، زارتر از من گیرم که همهخلق جهان، یار شوندم بیتو نبود بیکس و بییارتر از من من میثم بییارم و تو یار من استی من، خار و تو بر من شده غمخوارتر از من