اباالفضل... بیا این دم آخری غربتم رو ببین و بیا و تَسّلی بده درد امالبنین و عباسم اباالفضل... الهی که مادر فدای دو دست بریدت بمیرم برای غریبی و مشک دریدت عباسم نظر کن به حالم که زارو، محزونم ببین گوشهای کنج بستر، گریونم نفسهام رسیده روی لب، ای مادر با چشمای تر از غم تو، میخونم اباالفضل... شنیدم اُمیدت عزیز دلم نا اُمید شد شنیدم که گیسوی زینب یه روزه سپید شد عباسم اباالفضل... شنیدم یه لشکر تو رو کشتنت نور عینم تو رفتی و شد بیعلمدار و یاور حسینم عباسم دو دستای تو تا قلم شد، عباسم حرم بیپناه و علم شد، عباسم میگفتن به حال حسینم، خندیدن قد و قامتش تا که خم شد، عباسم اباالفضل... برام گفته زینب که توی نبودت چهها شد چقدر تازیونه نصیب زن و بچهها شد عباسم امان از غم کوچه بازار، واویلا امان از غریبی و آزار، واویلا توی اون شلوغی و جنجال، بیبیها میگفتن کجایی علمدار، واویلا حسین...