به دفتر قلم شعر تر می گذارد
528
14
- ذاکر: حاج محمدرضا طاهری
- سبک: شعر مدح
- موضوع: امام سجاد (ع)
- مناسبت: ولادت امام سجاد علیه السلام
- سال: 1401
به دفتر قلم شعر تر میگذارد
سپس قافیه را شکر میگذارد
تو روح تهجد شدی پس خداوند
طلوع تورا در سحر میگذارد
بیا امشبی را سر از سجده بردار
که سجاده پای تو سر میگذارد
علی هستی و قبل هر گونه خصلت
خدا در وجودت جگر میگذارد
تو که جای خود داری آقا
نگاه ابوحمزهات هم اثر میگذارد
نیفتد ز پا در دو عالم کسی که
به بزم تو پا بیشتر میگذارد
نمیخواستم سجدهات کرده باشم
ولی هیبت تو مگر میگذارد؟
علی هستی، الحق که حیدر نمایی
سلامٌ علی حضرت کربلایی
*****
تویی ساقی چهارم خانواده
منم تشنهی جام لبریز باده
منم تا همیشه خمار نگاهت
تویی علت مستی فوق العاده
از آن ساعتی که زبان باز کردم
تو جاری شدی بر لبم بی اراده
از آنجا که شاه دل ما حسین است
بخوانیمت «ای حضرت شاهزاده»
نه که قوم و خویش تو هستیم آقا
خدا رزقمان را به دست تو داده
نشستی به جانم ادب حکم میکرد
که بنویسم از تو ولی ایستاده
غزل با تکلف سرودن هنر نیست
قلم میزنم بعد از این صاف و ساده
مدد کن که از کربلای معلی
بیایم بقیع تو پای پیاده
عزیز حسینی، عزیز خدایی
سلامٌ علی حضرت کربلایی
*****
تو دریا و سرچشمهی هرچه رودی
زلالی، طهوری، به رنگ شهودی
سرشت تو از نور ذات الهیست
زمین و زمانی نبود و تو بودی
بخوانند «زِین العبادت» ملائک
که سجاد و همواره گرم سجودی
همگی به همراه سید علیمان
میآییم سوی مدینه به زودی
بنا میکنیم از سر نو حریمی
به کوری چشمان هرچه یهودی
به امید روزی که دیگر نماند
نشانی ز قوم کثیف سعودی
به پایان برم شعر خود را در آخر
به الهامی از شعر مرحوم جودی
پیام آور عشق و مهر و رهایی
سلامٌ علی حضرت کربلایی
سپس قافیه را شکر میگذارد
تو روح تهجد شدی پس خداوند
طلوع تورا در سحر میگذارد
بیا امشبی را سر از سجده بردار
که سجاده پای تو سر میگذارد
علی هستی و قبل هر گونه خصلت
خدا در وجودت جگر میگذارد
تو که جای خود داری آقا
نگاه ابوحمزهات هم اثر میگذارد
نیفتد ز پا در دو عالم کسی که
به بزم تو پا بیشتر میگذارد
نمیخواستم سجدهات کرده باشم
ولی هیبت تو مگر میگذارد؟
علی هستی، الحق که حیدر نمایی
سلامٌ علی حضرت کربلایی
*****
تویی ساقی چهارم خانواده
منم تشنهی جام لبریز باده
منم تا همیشه خمار نگاهت
تویی علت مستی فوق العاده
از آن ساعتی که زبان باز کردم
تو جاری شدی بر لبم بی اراده
از آنجا که شاه دل ما حسین است
بخوانیمت «ای حضرت شاهزاده»
نه که قوم و خویش تو هستیم آقا
خدا رزقمان را به دست تو داده
نشستی به جانم ادب حکم میکرد
که بنویسم از تو ولی ایستاده
غزل با تکلف سرودن هنر نیست
قلم میزنم بعد از این صاف و ساده
مدد کن که از کربلای معلی
بیایم بقیع تو پای پیاده
عزیز حسینی، عزیز خدایی
سلامٌ علی حضرت کربلایی
*****
تو دریا و سرچشمهی هرچه رودی
زلالی، طهوری، به رنگ شهودی
سرشت تو از نور ذات الهیست
زمین و زمانی نبود و تو بودی
بخوانند «زِین العبادت» ملائک
که سجاد و همواره گرم سجودی
همگی به همراه سید علیمان
میآییم سوی مدینه به زودی
بنا میکنیم از سر نو حریمی
به کوری چشمان هرچه یهودی
به امید روزی که دیگر نماند
نشانی ز قوم کثیف سعودی
به پایان برم شعر خود را در آخر
به الهامی از شعر مرحوم جودی
پیام آور عشق و مهر و رهایی
سلامٌ علی حضرت کربلایی
نظرات
نظری وجود ندارد !