با عطر بهشت شستشو میگردد دُرّیست گران که کوه به کوه میگردد تا نور برای تابش خود گیرد خورشید به دورِ چشم او میگردد جان، لحظهی گُل کشیدنش میآید هنگام عسل چشیدنش میآید با دستهگُلی که بوی عصمت دارد جبریل برای دیدنش میآید ای عشق! ببین حسن تغزّلها را در چهرهی او نقش تکاملها را ابرو و دو چشم او چه زیبا، انگار نقّاش کشیده بهترین گُلها را پیراهنی از مخمل آهت دادند خورشیدی و جذبه در نگاهت دادند گفتند ولی چه اشتباهی کردند آنها که تو را به گُل شباهت دادند سرچشمهی نور ازَلی آمده است خورشید امید منجلی آمده است گُلعطر محمّد آید از گلشن عشق میلاد حسین ابن علی آمده است روشنگر آفتاب، عبّاس آمد آیینهی ماهتاب، عبّاس آمد خیزید و گُل آورید و گُل افشانید زیرا گُل بوتراب، عبّاس آمد از رویش کهکشان خبر آوردند بر گلشن آسمان ثمر آوردند تا سورهی "و الشَّمس" شود کاملتر یک آیه به نام "و القمر" آوردند رفت از نظرم حریم سرو و شمشاد تا باغ گُل محمّدی شد ایجاد آمد ز پیِ ولادت ثارالله میلاد اباالفضل و امام سجّاد نوری ز فروغ سرمدی آمده است آیینهی روی احمدی آمده است یک لاله ز گلشن حسین ابن علی با عطر گُل محمّدی آمده است بر روی نبی و آل احمد صلوات بر اینهمه جلوههای سرمد صلوات ای آنکه زدی به عشق، جان را پیوند بر آل پُر از نور محمّد صلوات در دهر فروغ ازَلی میشکفد این یاس چو ماه، منجلی میشکفد با عطر گُل محمّدی چون خورشید فرزند حسین ابن علی میشکفد