وقتی خطبه خوندی توی مسجد

وقتی خطبه خوندی توی مسجد

[ احد قدمی ]
وقتی خطبه خوندی  توی مسجد 
روی منبر دست و پاشو کم کرد 
ثابت کردی میشه گاهی یک زن  
باش حتی مردتر از صدتا مرد 

بین زن‌های مدینه اومدی مسجد 
مثل دُری که تو آغوش صدف پنهونه 

عین شمشیر  دو دم کلامه تو برندست 
غاصب حق علی رو سر جاش می‌شونه 

خطبه شورآفرین 
بی مثال و بی قرین

کلام تو روح امین 
محشر در محشری 
در صلابت حیدری 
وارث خطبه‌های حضرت پیغمبری 

یازهرا يا بضعة الرسول 

زیر قدم‌های شما خانم 
داره می‌لرزه کل مدینه 
تا که گفتی فاسمعوا الی 
حبس شد نفس‌هاش تو سینه 

تا رسیدی همه محبوت جلالت بودن 
انگاری پیمبر دیدن برای یک لحظه 
دشمنای مرتضی که سر جاشون حتی 
ستوناى مسجدم از صلابتت،می‌لرزه  

روی لب‌ها زمزمه 
تو دلاشون واهمه 
وقتی که می‌گفت 
اعلموا انی فاطمه 
عصمت پروردگار 
با حیا و با وقار 
پرچم علی رو بالا بردی با اقتدار 

یازهرا یا بضعة الرسول 

على مولا على مولا على مولا

نظرات