امشب دوباره نقل لب آسمان علیست

امشب دوباره نقل لب آسمان علیست

[ حاج محمدرضا طاهری ]
امشب دوباره نقلِ لبِ آسمان علی‌ست 
خورشیدِ جلوه کرده‌یِ در بیکران علی‌ست 

هرچند او حقیقتِ مَکتومِ عالَم است 
آری به جز علی همه پنهان، عیان علی‌ست 

محدود در مکان و زمانی نمی‌شود
در لامَکان علی‌ست و صاحب زمان علی‌ست 

ده دفعه رویِ مأذنه تکرار می‌شود 
شیرین‌ترین شهادتِ بینِ اذان علی‌ست 

گرچه نیامده احدی مثلِ مرتضیٰ
اما علیِ مولدِ امشب، همان علی‌ست 

امشب بگیر زمزمه‌یِ والیَ الوَلی
یا مَظهَرَ العَجائِب و یا مُرتَضیٰ علی 

او آمده که دلبرِ دلداده‌ها شود 
آقایِ تا همیشه‌یِ سجاده‌ها شود 

راهش همیشه منتهیِ به سعادت است 
مِصباح شد که نورِ همه جاده‌ها شود 

آقا اسیر نیست، اسارت اسیرِ اوست 
او آمده که قبله‌یِ آزاده‌ها شود
 
چون کوه در مقابلِ ظلم ایستاده است 
تا تکیه‌گاهِ محکمِ افتاده‌ها شود
 
او آمده که سرورِ این آب و خاکِ ما شود 
تا که دلیلِ فَخرِ عَجَم‌زاده‌ها شود 

هرچند نوکریِ درش، رُکن و کیش ماست 
آقایِ ماست، سرورِ ما، قوم و خویشِ ماست 

از این امام درسِ شجاعت گرفته‌ایم 
درسِ وفا و درسِ بصیرت گرفته‌ایم 

ایران کنارِ نامِ خمینی بزرگ شد 
از یُمنِ نامِ اوست که عزت گرفته‌ایم 

سردار گفته است به ما ملتِ حسین 
از بس که از حسین، شهادت گرفته‌ایم 

این انقلاب بیمه‌یِ صاحب زمان شده 
آری به اذنِ اوست که هیئت گرفته‌ایم
 
امنیتِ من و تو ز تدبیرِ رهبر است 
داریم هرچه ما، ز ولایت گرفته‌ایم
 
آری رفیقِ گریه، بخوان این دعا زیاد 
عمرِ امام خامنه‌ای مستدام باد

شیعه به نامِ اوست، مُباهات می‌کند
ذکرش همیشه دفعِ بَلیات می‌کند 

از معجزاتِ اوست که خورشیدپرور است 
وقتی که یک نگاه به ذرات می‌کند

مثلِ عمو حسن کَرَمِ او زبانزد است 
در کوچه‌ها نشسته و خیرات می‌کند
 
آیه به آیه مثلِ خدا حرف می‌زند 
حرفِ مرا صحیفه‌اش اثبات می‌کند
 
گوشِ خدا نشسته به پایِ دعایِ او 
وقتِ سحر همین که مناجات می‌کند 

این آرزویِ من شده، گَردَم گدایِ او 
یک بنده‌ای شبیهِ ابوحَمزه‌هایِ او

با ما از آن قِداستِ نامش نگفته‌اند 
از جایگاه و شأن و مقامش نگفته‌اند 

زِینُ‌العِباد کیست؟! بیانش چه مشکل است 
با ما ز جایگاهِ مقامش نگفته‌اند 

این خاندان نفر به نفر با کرامت‌اند 
از سفره‌هایِ نان و طعامش نگفته‌اند 

از خطبه‌هایِ حیدری و فاطمیِ او 
از معجزاتِ تیغِ کلامش نگفته‌اند 

او راویِ حماسه‌یِ جریانِ کربلاست 
از سِرِ انقلاب و قیامش نگفته‌اند

گفتند از غریبی و از روزه‌یِ سکوت 
اما ز شورِ خطبه‌یِ شامش نگفته‌اند

پیغمبرانه حافظِ اَرکانِ مکتب است 
بعد از حسین، زندگی و جانِ زینب است  

یک خطبه خوانده است ولی خطبه‌‌ای رَسا
گفته منم علی، پسرِ مَروه و صفا 

جدم محمد است و شبی تا به عرش رفت 
آنکه به قُربِ حق شده هم‌صحبتِ خدا 

جدم علی‌ست، فاتحِ خیبر، یَلِ اُحُد
آن پهلوان که کَنده درِ قلعه را ز جا 

جدم علی‌ست، صاحبِ بی مثلِ ذوالفقار
تیغی کشیده است که مَرحَب شده دوتا
 
آیا شنیده‌اید شما قصه‌یِ جَمَل؟!
از آن شتر که خورده زمین پیشِ مجتبیٰ؟!

در سینه‌ام صَلابَتِ فریادِ فاطمه است 
قلبِ نترس خصلتِ اولادِ فاطمه است 

دارد به دوش می‌کشد او دردِ راه را 
در سینه دارد او حرمِ اشک و آه را 

با دستِ بسته می‌برد این ماهِ خون‌جگر
تا شام و کوفه قافله‌ای بی‌پناه را 

هشتاد و چهار دختر و زن در کفالتش
در برگرفته دخترکی بی‌گناه را 

گاهی نظر به رأسِ علمدار می‌کند 
بر لب گرفته روضه‌یِ ابرویِ ماه را
 
هر لحظه گریه می‌کند و سینه می‌زند 
با خود مرور می‌کند او ذبحِ شاه را

نظرات