ناگها‌ن‌ بانگ‌ هل‌ اتی‌ پیچید

ناگها‌ن‌ بانگ‌ هل‌ اتی‌ پیچید

[ مهدی اکبری ]
ناگهان بانگ هل اَتی پیچید
در دل سورها صدا پیچید
صوت شیرین رَبَّنا پیچید
عطر سجاده‌ی خدا پیچید

مرشد اهل دین، سلامُ علیک
سیدالساجدین سلامُ علیک

نغمه‌ی چنگ و ضرب و دف آمد
موسم شادی و شعف آمد
مِی عشاق از نجف آمد
دادِ کعبه از آن طرف آمد

گوش‌ها بشنوید فریادم
عاشق سینه‌چاک سجادم

ماه، نِعمَ البَدَل گرفت تو را
حُسن، ضرب‌المثل گرفت تو را
شعر، بیت‌الغزل گرفت تو را
تا پدرجان بغل گرفت تو را

شب میلاد کربلا رفتی
بین آغوش عشق ما رفتی

ما ذبیح نگاه دلداریم
به خدا سرسپرده‌ی یاریم
دار بر دوش مثل تمّاریم
با علی‌ها چه عالمی داریم

شرف‌الشمس مشرقِینی تو
دومین حیدر حسینی تو

عشق تزریق کرده در جانت
تا پدر کرده بوسه بارانت
عمه می‌گفت ای به قربانت
به عمویت کشیده چشمانت

چشمه‌ای رو به جو نخواهی زد
با اباالفضل مو نخواهی زد

فرشِ پشتِ درِ تو از پَر ماست
بام تو لانه‌ی کبوتر ماست
خانه‌ات سرپناه آخر ماست
مادرت آبروی کشور ماست

با تو ما نیز جزء این ایلیم
عجمی‌زاده‌ایم فامیلیم

نظرات