دل از خدا نبرد کس مگر علی باشد2 و بر جلال محمد نگر علی باشد2 حقیقت است که زهرا چنان علی شده که برای فاطمه نام دگر علی باشد علی و فاطمه احمد شده اند یاد این سه نفر بیشتر علی باشد میان خلقت حق دوزخی نخواهی یافت امام کل خلایق اگر علی باشد قرار هست که در خانه ی حسین از عشق پدر چنان که علی شد پسر علی باشد کم است هرچه بگویم کم است پیش حسین میان خانه ی او هرقدر علی باشد رسیده مثل پیمبر رسیده عین علی سلام ای علی اولِ حسین علی مدینه است اسیر حدیث گیسویش و مکه غرق نماز است رو به ابرویش سلام ای صبح و شب شهرها و بانوها نفس نفس به حسین و به شهربانویش عروس فاطمه آورده است از ایران که گشت کل جهان و ندید چون رویش علی ست عاقد و شاهد علی ست رو به عروس حسین این طرفش زینب است آن سویش به جای فاطمه ام البنین بغل کرده اش شده است هدیه ی ام البنین النگویش بهشت با همه خوبی هلاک ایران است حسین به فاطمه داماد خاک ایران است اگر حسین ضرب در حسن بشود امام بعدی اش از هر نظر حسن بشود امام چهارم ما لب به لب حسین است و امام پنجم ما سر به سر حسن بشود عزیز فاطمه داماد مجتبی گردید پدر حسین و پدرزن اگر حسن بشود امام ها همگی بعد از این حسن زاده اند که ۸ امام از این رهگذر حسن بشود قسم به فاطمه بنت الحسن که فاطمه خواست ز بعد سید سجاد جلوه گر حسن بشود دوام راه حسن ای دوام راه حسین سلام حضرت سجاد خانه ی حسنین بنا نبود بجنگی اگر بنا می شد تمام قامت تو شکل مرتضی می شد بنا نبود وگرنه زمان رزم تو هم زمین کرب و بلا غرق لا فتی می شد چه سخت هست علی باشی و نگیری تیغ که با تو تیغ دو دم غرق مرحبا می شد اگر عَلَم به زمین می زدی به حق سوگند که کوفه با همه ی شام جا به جا می شد خدا نخواست وگرنه خدای شاهد ماست زمین کرب و بلا تازه کربلا می شد و امتحان تو از جنگ سخت تر شده بود همان زمان که حسین از حرم جدا می شد شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت من از تبار کویرم از این سفالی ها تو از دیار خدایی از آن حوالی ها کریم هرچه ببخشد دوباره می بخشد تصدقت نظری کن به دست خالی ها بکش عبای سپیدت شبی به روی سرم که صبح دم بشوم من هم از سومالی ها چه حیف شد که برایت حرم درست نشد که سر به سجده گذاریم روی قالی ها چه حیف شد که نداری ضریح تا برسد مسیر برکه ی اشکت به خشکسالی ها اگر ضریح نداری صحیفه که داری هنوز حضرت اشکی هنوز می باری کنار گریه ی تو صبح و شام کم آورد دو چشم ضخیم تو نه غلام کم آورد حسین در دل گودال بین نامردان و سینه اش نفس از ازدحام کم آورد رسید عمه ولی تازه سر جدا شده بود دوید سمت حرامی دو ام کم آورد ز پشت ضربه ی سنگ و ز پیش رو شلاق بگو عزیز دل ما کدام کم آورد؟ رها نمود و خودش رفت از میان گذر که نیزه دار هم از سنگ بام کم آورد هنوز در جگر شیعه های های شماست و روضه ها همه مدیون گریه های شماست صدا از سرادقات ملکوت آسمان ها رسید صدای خود خدا صدایی زد انت زین العابدین