ناگهان بانگِ هَل اَتیٰ پیچید در دل صورها، صدا پیچید صوت شیرین ربَّنا پیچید عطر سجادهی خدا پیچید مُرشد اهل دین! سلامٌ علیک سَیِّدُ السّاجدین! سلامٌ علیک نغمهی چَنگ و ضَربِ دف آمد موسمِ شادی و شعف آمد مِی عُشّاق از نجف آمد دادِ کعبه از آن طرف آمد گوشها! بشنوید فریادم عاشقِ سینهچاکِ سجادم ماه، نِعمَ الْبَدَل گرفت تو را حُسن، ضربُ المثل گرفت تو را شعر، بیتُ الغزل گرفت تو را تا پدرجان بغل گرفت تو را شبِ میلاد، کربلا رفتی بین آغوشِ عشقِ ما رفتی ما ذبیحِ نگاهِ دلداریم به خدا سرسپرده ی یاریم دار بر دوش، مثلِ تَمّاریم با علیها چه عالمی داریم شَرَفُ الشَّمس مَشرِقِینی تو دومین حیدر حسینی تو عشق تزریق کرده در جانت تا پدر کرده بوسهبارانت عمه می گفت: ای به قربانت به عمویت کشیده چشمانت چشمهای، رو به جو نخواهی زد با ابالفضل، مو نخواهی زد فرشِ پشتِ درِ تو از پرِ ماست بامِ تو لانهی کبوترِ ماست خانهات سرپناهِ آخرِ ماست مادرت آبرویِ کشورِ ماست با تو ما نیز جزءِ این ایلیم عجمی زادهایم، فامیلیم هر که در کویِ وحدتِ تو دوید از همه غیر رَبِّ خویش بُرید بال هرکه عروج را فهمید از صحیفه به صحن عرش رسید مَلَک وحی اگر جلیل شده با دعایِ تو جبرئیل شده