برخوان غم چوعالمیان را صلا زدند

برخوان غم چوعالمیان را صلا زدند

[ سید مجید بنی فاطمه ]
بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند 
اول صلا به سلسله‌ی انبیا زدند 

نوبت به اولیا چو رسید آسمان تپید 
زان ضربتی كه بر سر شیر خدا زدند 

آن در كه جبرئیلِ امین بود خادمش 
اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند 

بس آتشی زاخگر الماس ریزه‌ها 
افروختند و در جگر مجتبی زدند 

وانگه سرادقی كه ملك محرمش نبود 
كندند از مدینه و در كربلا زدند

وز تیشه‏ى ستیزه در آن دشت، كوفیان
بس نخل‌ها ز گلشن آل عبا زدند

پس ضربتی كزان جگر مصطفی درید 
بر حلق تشنه‌ی خلَفِ مرتضی زدند 

اهل حرم دریده گریبان گشوده موی 
فریاد بر در حرم كبریا زدند 

این کشته‌ی فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسینِ توست
****
گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را
به هر گل میرسم می‌بویم او را

برادر جان سلیمانِ زمانی
چرا انگشت و انگشتر نداری

نظرات