لحظه‌های آخر

لحظه‌های آخر

[ سید مهدی حسینی ]
ببین صدای گریه‌های من شده بلند
برای بار آخرم شده فقط بخند
(بخند و چشمای کبودتو به روم ببند) ۲

بخند که لحظه‌های آخرو عوض کنی
یه بار دیگه حال حیدرو عوض کنی
همه سفارشاتو کردی اما باز میگی
یادت بمونه که باید درو عوض کنی

به در نگاه نکن به قتلگاه محسنم
همش میگی مگه چی بود گناه محسنم؟
کِی داغ بچه‌تو سه ماهه به دلت گذاشت؟
یه روز می‌گیره دامنش رو آهِ محسنم

(تو رو به جون من کنار من بمون نرو
قرارِ قلبِ بی‌قرار من بمون نرو)

بهت که گفته بودم آخه بی خبر نرو
به قطره قطره اشکای دمِ سحر نرو
(یا لااقل بدون همسفر، سفر نرو) ۲

داری میری سفر دعا کنم سفر برات
می‌دونم این جدائی میشه دردسر برات
میری ولی برا دلی که میشه تنگِ تو
دو خط نوشتی یادگاری روی در برام

نوشتی روی در که بچه‌هام فدای تو
الهی من فدای اشکِ بچه‌های تو
ببین حسینمو چطوری گریه می‌کنه
فدای غربت غریبِ کربلای تو

(تو رو به جون من کنار من بمون نرو
قرار قلبِ بی‌قرار من بمون نرو)

نظرات