لحظههای آخره، حالم زار و مضطره برگرد ای پسرعمو، حرف غارتِ سره اینجا مرد و زن برات، دارن نقشه میکشن میدونم که آخرش، بچههاتو میکُشن ای وای ای وای حسین... میترسم که زینبت، اینجا بی پناه بشه بعد از کشتنت حسین، کارش اشک و آه بشه وای از اشک دخترات، اینها دزد معجرن اهل کوفه این روزا، توی فکر غارتن ای وای ای وای حسین... آبو روی خیمههات، میبندن پسرعمو عمهها مخدرات، میشه بعد از این شروع تو صحرای کربلا، کشته میشه اکبرت ای وای از دل رباب، پرپر میشه اصغرت ای وای ای وای حسین...