لحظه‌های آخره مولای دو عالمه

لحظه‌های آخره مولای دو عالمه

[ کربلایی نریمان پناهی ]
لحظه‌های آخر مولای دوعالمه
آقا رفتنی شده، دل‌ها غرق ماتمه
لحظه‌های آخره ، میره پیش فاطمه
سی ساله که روز و شب توی صورتش غمه

ای وای ای وای علی... 

از یادش نمیره اون روزی که شکستنش
ناموسش رو بد زدن، توی کوچه کشتنش

بین اون برو بیا، حُرمت‌ها شکسته شد
نامردی نکرد زد و انقدر زد که خسته شد

ای وای ای وای علی... 


وقتی شعله گُر گرفت، باهم متحد شدن
افتادش به پشت در، زیر دست و پا یه زن
مادر بی پسر شد و حیدر خون‌جگر شد
زیر چکمه‌ها تنش از خونابه..... شد و

ای وای ای وای علی... 

لحظه های آخره ، فکرِ داغِ کربلاست
فکر اون سریه که میره روی نیزه ها
لب‌تشنه سرت حسین می‌شه از تنت جدت
میری یه عده‌ای تو گودی قتلگاه

ای وای ای وای حسین... 

بعد از کشتنِ حسین می‌ریزن تو خیمه‌ها
نیلی میشه صورت و روی کل بچه‌ها
غارت می‌شه خیمه و خلخال مخدرات
می‌افتن یه عده پَست دنبال مخدرات

ای وای ای وای حسین...

نظرات