لحظههای آخرم، خیلی زار و مضطرم بودم شاهد غم و اشک جد بی سرم از یادم نرفته اون، گودالو مصیبتاش گریونم یه عمریه، واسه آب و روضههاش (ای وای ای وای حسین) دلگیرم برای اون، لحظههای اضطراب دادن جد ما رو تو، شیب قتلگاه عذاب پیش چشم عمههام، جدم دست و پا زد و شمر نانجیب پست، دشنه از قفا زد و (ای وای ای وای حسین) کابوسم شده یه عمر، داغ کوچههای شام خندیدن به اهلبیت، تو بازار و ازدحام خیلی سخت گذشت به ما، تو انظار و کوچهها میخندیدن عدهای، به اشکای عمههام (ای وای ای وای حسین)