لحظه‌های آخرم خیلی زار و مضطرم

لحظه‌های آخرم خیلی زار و مضطرم

[ کربلایی نریمان پناهی ]
لحظه‌های آخرم، خیلی زار و مضطرم
بودم شاهد غم و اشک جد بی سرم
از یادم نرفته اون، گودالو مصیبتاش
گریونم یه عمریه، واسه آب و روضه‌هاش

(ای وای ای وای حسین)

دلگیرم برای اون، لحظه‌های اضطراب
دادن جد ما رو تو، شیب قتلگاه عذاب
پیش چشم عمه‌هام، جدم دست و پا زد و
شمر نانجیب پست، دشنه از قفا زد و

(ای وای ای وای حسین)

کابوسم شده یه عمر، داغ کوچه‌های شام
خندیدن به اهلبیت، تو بازار و ازدحام
خیلی سخت گذشت به ما، تو انظار و کوچه‌ها
می‌خندیدن عده‌ای، به اشکای عمه‌هام

(ای وای ای وای حسین)

نظرات