یا اباعبدالله آقای من... پناهِ عالَم افتاده بیپناه غریب و تنها مونده تو قتلگاه نگاه آخرش به سمت خیمهگاه واویلا، واویلا دادشو درآوردن به سمت خیمهی مخدّرات هجوم آوردن هیچی براش نذاشتن تموم یادگاریهای مادرش رو بردن روضه ادامه داره سکینه و ربابو دستِ حرمله سپردن بیهوا میزدنش دیگه بهتره نگم با چیها میزدنش بیهوا میزدنش نه فقط با نیزه، حتّی با عصا میزدنش حسین، حسین...