با نسیمی رخ گل، شود رنگ نیلی

با نسیمی رخ گل، شود رنگ نیلی

[ ابوالفضل بختیاری ]
با نسیمی رخ گل
شود رنگ نیلی 

وای امان از شتابِ،
نفس گیر سیلی 

آه، تیره شد كل دنیا 
پیش چشمان زهرا 

آن چنان ضربه ای بود
كه مادر زمین خورد 

با خودم گفتم ای وای
خدا مادرم مُرد 

(یازهرا، فاطمه جان)۳ 

خون نشسته به دیوار
به گوش و به معجر 

بر روی خاك شكسته
دو گوشوارِ مادر 

آه، با نفس های لرزان 
گفت عزیزم حسن جان 

هر چه دیدی گل من 
بماند همین جا 

اصلاً این ماجرا را 
مگویی به بابا 

(یازهرا، فاطمه جان)۳

نظرات