این مَنَم صَف شِکَنِ کربلا بی زِرِه، مثلِ شَه لافَتا قاتلِ اَزرَقِ شامی مَنَم قاسِمِ اِبنِ الحَسَنِ مُجتَبیٰ گردیدم حاضر، اِنی اَنَا القاسِم از آلِ هاشِم، اِنی اَنَا القاسِم بِسمِ رَبِ الحَسَن از خیمه قَمَر میآید کیست این ماه که حیدر به نَظَر میآید این چنین که سوی میدانِ خطر میآید پدرِ اَزرقِ شامی است که دَر میآید (نوهی علی است، نوهی زهراست)۲ پسر شیر و، پسر دریاست تو رَجَز خواندی، لشگری دیدند کربلا گشته، مَحشَرِ کُبریٰ جانم قاسم... فاطمی، سین تو حیدر نَصَب مثلِ شیر، حَبلِ بَر اَندا غَضَب با مدد، از یَلِ اُمُ البَنین میزَنَم سَر زِ یَلامِ حَرَم حَل مِن مبارز، هستی اَبَالقاسِم قومِ مَعارف، هستی اَبَالقاسِم کِیف کرده است حسین از رَجَزِ فاطمیاَش از جَلال و جَبَروت و سخنِ حیدریاَش اهلِ خیمه همگی ماتِ رُخِ دلبریاَش جان فدای هنرِ رَزمِ علی اکبریاَش نه سَری به تَن، نه تَنی به زین تَنِ اَزرَق و، زَده بر زمین عمو از حَرَم، میگه آفرین جانم قاسم... به نامِ نامیِ علی، جانا علی، مولا علی دِلبَر، سَروَر، حیدر اسیرِ بر حقِ، شخصِ پیغمبر به تحتِ فرمانَت، مالِک و قَنبَر تویی مَعَ الحَق و، حق بود با تو توعشق زهرایی، ساقیِ کوثر علی، لایَةَ الهُدیٰ