
از مدینه میرویم اصلاً، فقط با من بمان یا بمان و یا بمان و یا بمان و یا بمان التماسم را ندیده هیچکس، حالا ببین دیدهای حیدر بیفتد از نفس؟، حالا ببین *** ای لبت خشکتر از ساحل دریا پسرم کمکم کن، منِ افتاده زِ پا را پسرم پسرم، ای پسرم... کف افسوس زنم برهم و گویم پسرم پسرم ای پیرم.... مثل تسبیح تنت یکصد و یک دانه شده با تنت ذکر گرفتم که خدایا پسرم دیدی آخر همه زانو زدنم را دیدند *** پاشو برگردیم خیمه در تلاطمه اولینباره زینب بین مردمه *** با ضرب دست و پا زدنت دست میزنند *** جوانان بنیهاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید خدا داند که من طاقت ندارم علی را بر درِ خیمه رسانم *** پدر از دیدگانش خون روان بود پسر از گیسوانش خون روان بود *** زمین کربلا در شور و شِین است سر اکبر به زانوی حسین است