از مدینه می‌رویم اصلاً، فقط با من بمان

از مدینه می‌رویم اصلاً، فقط با من بمان

[ محمدحسین حدادیان ]
از مدینه می‌رویم اصلاً، فقط با من بمان
یا بمان و یا بمان و یا بمان و یا بمان

التماسم را ندیده هیچ‌کس، حالا ببین
دیده‌ای حیدر بیفتد از نفس؟، حالا ببین

***

ای لبت خشک‌تر از ساحل دریا پسرم
کمکم کن، منِ افتاده زِ پا را پسرم 

پسرم، ای پسرم...

کف افسوس زنم برهم‌ و گویم پسرم
پسرم ای پیرم....

مثل تسبیح تنت یک‌صد و یک دانه شده 
با تنت ذکر گرفتم که خدایا پسرم 

دیدی آخر همه زانو زدنم را دیدند

***

پاشو برگردیم خیمه در تلاطمه 
اولین‌باره زینب بین مردمه

***

با ضرب دست و پا زدنت دست می‌زنند

***

جوانان بنی‌هاشم بیایید 
علی را بر در خیمه رسانید

خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بر درِ خیمه رسانم 

***

پدر از دیدگانش خون روان بود
پسر از گیسوانش خون روان بود

***

زمین کربلا در شور و شِین است
سر اکبر به زانوی حسین است

نظرات