میثم مطیعی

از درد غربت داشت کوثر گریه می‌کرد

1253
7
از درد غربت داشت كوثر گريه مي‌كرد
زهرا به روي قبر مادر گريه مي‌كرد

خاك مزار مادرش را مي‌گرفت
با دست خود مي‌ريخت بر سر گريه مي‌كرد

ياد گذشته ياد آينده براي
اين مادر و دختر، پيمبر گريه مي‌كرد

گرم تماشاي عزاداري آن‌ها
يك گوشه‌اي آرام حيدر گريه مي‌كرد

تكرار شد اين قِصه اما در دلِ شب
اين‌بار زينب زار و مضطر گريه مي‌كرد

بر روي قبر مخفي مادر به ياد
آن شعله‌ها و ياس پرپر گريه مي‌كرد

وقتي كه خون تازه از مسمار مي‌ريخت
انگار بر حال علي در گريه مي‌كرد

دست خدا را دست بسته مي‌كشيدند
زهرا به مظلوميِ شوهر گريه مي‌كرد

صيادها با تازيانه حمله كردند
كوچه قفس بود و كبوتر گريه مي‌كرد

يك روز هم زينب به زير تازيانه
در قتلگه پيش برادر گريه مي‌كرد

وقتي كه طفلان بين آتش مي‌دويدند
بر نيزه چشم آب آور گريه مي‌كرد

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش