چه آغاز پامنبری حسین

چه آغاز پامنبری حسین

[ حسین قربانچه ]
چه آغاز پامنبری حسین
بهشتش شده نوکریِ حسین

خودم را گرفتار می‌خواستم
سحر چشم بیدار می‌خواستم
شفا بهرِ بیمار می‌خواستم
امانِ گنهکار می‌خواستم

خودش زیر بال و پَرم را گرفت
سرَم را که بوسید، بالا گرفت

میانِ حسینیّه زانو زدم
اگر خسته بودم، نمی‌آمدم
دو سه سال شد مَعطل مرقدم
خبر داری اصلاً ز حال بَدم

براتِ سفر را بِده، عازمم
رفیق قدیمی حرم‌لازمم

تو هجران کشیدی ز ما زودتر
به حج می‌روی یا مِنا زودتر
نخوان روضه‌ی کربلا زودتر
نرو زیر سرنیزه‌ها زودتر

سفر می‌روی دخترت را نبَر
به جانِ رُباب اصغرت را نبَر

نظرات