هفت پشتم به سرِ سفرهی آلِ حسن است که جهان ریزهخور جاه و جلال حسن است ما که یک عمر فقط نان حلالش خوردیم خون ما از پس همهی عمر، حلالِ حسن است سرِ ما پیشِ خداوند شرافت دارد که سرِ ما همه بَر خاکِ خیال حسن است عمر آن است که با یادِ عزیزت برود عمر عشّاق فقط قال و مَقال حسن است سال در سال حسن خرجِ عزا میبخشد اوّلِ ماه محرم، سرِ سال حسن است لحظهی آخر خود روضهی عاشورا خواند گریه میکرد که این گریه مَجال حسن است شش پسر را همگی پیشکِش زینب داد پس هلال سرِ این ماه، هلال حسن است او غریب است و غریب است و غریب گریهای هست اگر، گریه به حال حسن است مظلوم حسن...