
من چه قدر با روزای قبلم فاصله دارم ... قدر تموم قافله بابا آبله دارم ... حالا اومدی ، حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی ... حالا که بار سفر بستم از این دنیا اومدی ... عمو عباسو نیاوردی چرا تنها اومدی ... از وقتی که رفتی من کارم به جز هق هق نیست ... دیگه رقیه ات بابا ، رقیه ی سابق نیست ... بابا بابا بابایی ... ***** منی که اصلا یه ماهه از تو خبر نداشتم ... طعنه شنیدم برای این که پدر نداشتم ... حالا اومدی ، خوابن حالا که تموم دخترای شام اومدی ... حالا که نمی تونم بگم اومد بابام ، اومدی ... حالا که سفید شد از نبودنت موهام ، اومدی .. عقیقتو بخشیدی به ساربون ، فهمیدم ... منم النگوهامو به این و اون بخشیدم .. بابا بابا بابایی ... ***** تا که سرتو این جوری دیدم ، خیلی دلم سوخت منم شبیه موی سر تو ، موی سرم سوخت ... از غصه پرم ، خیلی از نبودن داداش علی اکبر دلخورم ... معلومه وقتی نباشه من همش سیلی می خورم افتادم روی زمین ولی نیوفتاده چادرم ... دیگه تموم شد حرفام ، طَبَق رو بردار عمه ... بگو حلالم کردی ، خدا نگه دار عمه ... بابا بابا بابایی ... ***** بابا ، ای لعنت به شامیا ... صد رحمت به کربلا ... وای از این نامسلمونا ... بین انظار نرفته بودم ... این قدر آزار ندیده بودم ... من تا حالا تو عمرم بابا ... کوچه بازار نرفته بودم ... کوچه های یهود ، عمومون نبود ... لباسامون گرفت همش بوی دود ... صورتم رو ببین سیاه و کبود ... بابا از چشم ترم بگم یا از حال حرم بگم ... یا از درد سرم بگم ... دیگه طاقت ندارم بابا ... خواب راحت ندارم بابا ... من به جایی جز آغوش تو اصلا عادت ندارم ... خولی و شمر و زجر با هم یار شدن ... سخته دست اینا گرفتار شدم ... همه از دخترت طلبکار شدن ... به دوری تو عادت ندارم ... بیا ببین که طاقت ندارم ... خرابه ، خواب راحت ندارم ... منو زدن ، له شد عروسکم زیر دست و پات ... منو زدن بابا مثل مادرت توی کوچه ها ... هی نگاه به منو معجرم می کنن ... دخترا هم دارن مسخرم می کنن ...